بيان مسأله: سازمانها براي هدايت فعاليتهاي خود در مسير نيل به اهداف تعيين شده، به برنامه ريزي مي پردازند در اين مسير همواره ممكن است موانع و محدوديتهائي بروز كند و سيستم سازماني را منحرف سازد هر يك از اين موانع ممكن است عاملي براي انحراف يا متوقف ساختن حركت سازمان گردد. بنابراين همواره بايد از يك ساز و كار اصلاح كننده يا خرده سيستم كنترل، براي حفظ عملكرد سازمان در جريان دستيابي به اهداف تعيين شده استفاده شود. كنترل يكي از وظايف حايز اهميت مديران است كه ضمن ارتباط با ساير وظايف آنها، عاملي مؤثر در تحقق اهداف و برنامه هاي سازمان تلقي ميشود. هنگامي كه برنامه ريزان به پيش بيني وضعيت آينده مي پردازند بايد ساز و كارهايي را براي تصحيح خطاهاي احتمالي برنامه در نظر بگيرند مفاهيم «برنامه ريزي» و «كنترل» معمولاً در كنار هم مطرح مي شوند زيرا مديران در فراگرد كنترل، وضع موجود (عملكرد) را با وضع مطلوب (برنامه) مقايسه مي كنند و بر اساس اين مقايسه، به برنامه ريزي مجدد (تصحيح) مبادرت مي كنند يعني با تشخيص «فاصله وضع موجود با وضع مطلوب» يا تطبيق «عملكردها با اهداف» به تصحيح انحرافها مي پردازند به همين دليل گفته مي شود كه «كنترل با همه وظايف مديريت ارتباط دارد ولي ارتباط آن با فراگرد برنامه ريزي از اهميت ويژهاي برخوردار است» (رضائيان، 1380، ص 495).